برای نفسم می نویسم که...
سلام پسر کوچولوی نازم.خیلی عاشقتم یکی یدونه دلمممممممممممم.جونم برات بگه از شیرین کاری هات عسلم.چند شب پیش خونه عمه رضوانت بودیم که خیلی دوست داره پسری.حسابییییییییی شیطنت کردی ومن هم همش دنبال شما بودم دیگه این روزها نفس کم میاریم.ماشالله ماشالله 10نفر باید دنبال شازده باشن.قربون د د گفتنت برم.همش می خوای تو خیابون لای دست و پای مردم راه بری وقتی میسر نمی شه .وایییییییییی گریه می کنی همچنان با بنیتا دوستی و کلی باهاش بازی می کنی .البته هر از گاهی منجر به گریه و مو کشیدن هم می شه.راستی پسری صاحب خونه هم شدیم خدا رو شکر.دیگه حسابی با بنیتا همسایه شدیم چند روز دیگه باید اسباب کشی کنیم به طبقه5.مامی کلی کار ...
نویسنده :
شادی
0:38