اولین ولنتاین در کنار شهراد عزیز
امسال ولنتاین اصلا انتظار نداشتم وحید عزیزم من را غافل گیر کنه .خیلی خسته بودم وبی حوصله . وحید جان از من خواست که شما راپیش مانلی بگذاریم و شام بریم رستوران سنتی توی راه همش فکر میکردم که یاد قدیما بخیر که برای هم عروسکو شکلاتو غیره ... میخریدیم .وقتی رسیدیم .خیلی شلوغ بود و پدر بهترین میز را از قبل رزرو کرده بود. همش تو فکر بودم که وحیدجان رفت تو ماشین کیفش را که جا گذاشته بود بیاورد وقتی که برگشت تو دستش یک جعبه خوشگل بود . اینجا بود که من از خوشحالی داشتم بال در میاوردم . پدر اومد وهدیش را به من داد و من حسابی خجالت کشیدم که کادوی نخریده بودم فهمیدم هیچی عوض نشده .و پدر برای شما هم مجموعه بی بی انیشتین را خریده بود . دست گلش درد نک...
نویسنده :
شادی
16:08