یه روزه خیلی خوب با دوستای خوب
دوهفته پیش تصمیم گرفتیم با دوست خوبم بیتا جون و همسرش و بنیتا جونی بریم شهر بازی.خیلی وقت بود که می خواستیم بریم 6 تایی بیرون اما اصلا وقت نمی شدخلاصه بگم که یه روزه واقعا عالی بود .خیلی به همه ما خوش گذشت.شهراد جون من که عاشق شهربازی هستش.راستی اینم بگم تو بازینو همش اینور و اونور می رفتی قربونت برم .یدفعه دیدم تو بغل یکی از خانم هایی هستی که اونجا مسئو ل دستگاه ها هستنخانممه همش قربون صدقت می رفت.بهم گفت این پسرتون دلم رو برد.منم گفتم عشقه منه دیگههههههههههخانمه مهربون هم رفت و شما رو با خودش سوار دستگاهی به نام رمانتیک کرد.همون که اسبا با ارامش می چرخن و بالا پایین می رن.خدایی خیلی رمانتیکم بود.البته دید بنیتا جون با ماست اونم سوار کردممن و خاله بیتا هم سوار هواپیمای دیوونه شدیم.کلی خندیدیم.انقدر تکون خورد حالمون بد شدبازی که تموم شد خواستیم بریم خرید و شامبه علت سردی هوا خرید کنسل شد و رفتیم رستوران سنتی.موسیقی زنده هم به راه بود.شما و بنیتا جون هم دست می زدید حسابیییییییی کیف کردید.کلی عکس و فیلم هم گرفتم که یه سری از عکسامون رو اینجا می ذارم.امیدوارم همیشه خوش باشی پسر قشنگم.عاشقتم پسر خوبم